‏نمایش پست‌ها با برچسب بهاره علوی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بهاره علوی. نمایش همه پست‌ها

روز زن و زنی که نیست!




زن‌ها زود پیر می شن می دونید چرا؟ چون عروسک‌بازی‌شون هم جدیه!روی عمرشون حساب می شه. از دو سالگی مادرن، بعد مادر برادرشون می شن، بعد مادر شوهرشون می شن. باباشون که پا به سن می‌ذاره ازشون پرستاری یه مادرو می‌خوان...
یکی از این زن‌ها که خیلی زود زود زن شد دختر خورشید بود!
هفده سالش بود نه با ناز و نعمت بزرگ شده بود نه  زرق و برق شهرهای درندشتی مثل تهران رو دیده بود، دختر کوه و خورشید بود، دختر کرمانشاه اما دلی داشت دریایی و زود زود زن شد و از درد و رنج و غمی که در دل هم‌جنس‌های اوست نوشت.
روستا به روستا و کوه به کوه می‌رفت و با ذوق و شوق زن‌های کردستان را با حق و حقوقشان آشنا می‌کرد، سال پیش ۸مارس او آرزو داشت که یه روز خوب میاد، و از کوچه خودشان «بامداد» تا کل خیابان خانه‌شان را شکلات پخش کرده بود و به همه می‌گفت که امروز «روز زن» است! ...
اون روز خوب میاد اما بهاره در بهار رفت و رفت ...




مثل بهار بی تو بهاره...

صفحه با لا می آید و چشمم می افتد به عکست 
به لباس کردی ات
به خنده ات
و همه آن چه را که بود ...
و زیر لب می گویم 
دلتنگتم دختر خورشید 
....
که چه زود رفتی ...

خورشید خانوم چارقد مشکی نمی خواست

چقدر سخته بعد چند روز بی خبری از همه جا یکهو بیایی و ببینی چه اتفاقها افتاده دردناک
خورشید بی دختر شده و دختر خورشید حالا رفته اون بالا بالاها
هیچ چیز نمی توانم بگویم
جز اینکه
همیشه بیادت خواهم بود
....