وفای به عهد


همسر شهید :
زنگ زدیم گفتیم حاجی بسلامتی نوه دار شدی ، کی برمیگردی ؟ گفت : من که تازه اومدم ولی هفته دیگه میام ایران !
می دونستیم اونجا درگیره و زیاد زنگ نمی زدیم مزاحمش بشیم ، دقیقا یک هفته گذشت و زنگ زدند ، گوشی را برداشتم دیدم حاجی نیست و یکی از دوستانش هست و خلاصه گفتند ، حاجی شهید شده و امروز پیکرش را می فرستیم ایران !

شهید سردار محمدرضا ابراهیمی 
شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - حلب 

پیشرفت یا پسرفت ؟

یه سری VHS الان چند سالی هست از وقتی از ایران اومدم بیرون همینجور از این ور به اون ور دنبال خودم می کشمشون بدون اینکه بدونم اصلا خیلی هاشون چی هستند ! 
اول ویدیو نداشتم وبعدا که گشتم خلاصه ویدیویی پیدا کردم کابلش به تلویزیون نمی خورد تا امروز که بیکار بودم و خونه بودم نشستم خلاصه خیلی از ویدیوها رو دیدم ! 
از شوی لیلا فروهر گرفته تا فیلم مادر علی حاتمی و یکسری از فیلمهای روزهایی که دانشگاه بودیم و از کلاس و دانشگاه و ساندویچ خوردن و نون خامه ای خوردن جلو دانشگاه ! ولی یکی از اونها عالی بود ، يه مسابقه ای بود برنامه کودک کانال يک پخش  ميکرد. پنجم دبستان بودم و از طرف مدرسه برده بودنمان تو اون مسابقه و یادمه اول شدیم و آخرش بهمون یک جامدادی و یک ساعت دیواری با آرم شبکه یک ! جایزه داده بودند . آخرش پرسیدیم کی پخش میشه؟ گفتند : نمی دونیم برید ببینید ! 
هیچی دیگه کارم شده بود هر هفته جمعه میخکوب بشینم پای تلویزیون تا ببینم کی پخش میشه ، آخرم روزی که نشون دادنش به ضرب و زور خانواده رفته بودیم مهمونی و من ندیده بودم ! 
سالها گذشت تا یک روز دوستی رو پیدا کردم در گروه کودک و نوجوان و گفت میره از تو آرشیو پیدا می کنه و برام روی VHS ضبط کرد و بعد داد بهم ، امروز که می دیدمش کلی حال کردم ، راستش رو بخواهید خیلی از چیزهایی رو که تو اون مسابقه به سرعت جواب می دادم الان یادم رفته اصلا !

این خودش سند گویایی است که پسرفت داشتم تا پیشرفت !

دوباره...


تلفیق  دوباره ی کابوس قدیمی و دنیای حقیقی  . ترس از تنهایی ، چند شبی است تا به خواب می روم  با تندترین حالتی که تا بحال به یاد دارم قلبم شروع به تپش میکنه . چند دقیقه ای میگذره تا همه چی عادی میشه .بلند میشم از خواب و می بینم نه هنوز زنده ام ، می خوابم و باز دوباره کابوس مرگ و تنهایی … یکی از لذت های زندگیست وقتی برای زنده بودن تلاش میکنی .