نشسته اینجا روبه‌روم


این که نشسته‌ای آنجا و مدام لبخند روی لبت است خوب است. چه جور یاد گرفته‌ای همیشه لبخند بزنی؟من؟من همیشه یادم است که همه بهم می‌گفتند چرا انقدر اخم می‌کنی, مادرم می‌گفت انقد اخم می‌کنی چین افتاده بین ابروهات.همیشه آنقدر قیافه م سردطور بوده که در اولین دیدارها فرست امپرشن را به ها می‌داد.می‌گویم باید ربطی به اینجا,به تو, به نوع حرف زدنت, به لهجه‌ی غریب خرت, به نوع حرکت دست‌هات و آن هیجان توی تعریف کردن هات باشد.


۲- دیر رسیدم,جا نبود, نشستم روی پله‌های ردیف آخر,بلند شد از میان جمعیت صدام کرد که کام هیر,آی باوت کافی فور یو مای نات مورنینگ پرسن


۳- سی چل تا موضوع لیست کرده برامان که بیایید از تووش انتخاب کنید. دختر غر می‌زند که نمی‌شد چارتا موضوع بدهد؟نمی‌شد موضوع هرکی را بکند توی حلقش که همینه که هست؟من دارم لبخند می‌زنم.میگوید یو لایک تو هو لاتز آو آپشنز ایون ون یو نو یو آر نات چوزینگ انی آو دم.می‌گویم هو دازنت؟


۴- بهترین قسمت زندگی روزانه‌ام چی بپوشم است.در کمد را باز می‌کنم,دانه دانه دست می‌کشم روی لباس‌ها,می گوید ارضا می شوی هر روز با این انتخاب.راست می‌گوید.


۵- سرش را آورد پایین یکجایی کنار گوشم آرام گفت:کن آی کیس یو؟


۶- می‌گویم خبرها را بهم نگو,اینجا بهشت بی‌خبری من است. نمی‌خواهم بشنوم, نمی‌خواهم بدانم. بی‌خبری آرامش من است


۷ آدم‌های همه چیزدان دانای‌کل مرا به مرز جنون می‌رسانند. این‌هایی که همیشه همه چیز را بهتر از تو می‌دانند.اینهایی که همان حرف تو را با گذاشتن نه اینجوری نیس سرش دوباره به خوردت می‌دهند.آدم های ناتوان در تجربه های جدید مرا دیوانه می‌کنند.این ها که همه چیزشان روی یک خط مستقیم حرکت می‌کند.این ها که وقتی داریم یک راهی را باهم میرویم ده بار از آدم می پرسند که مطمئنی راهی که می رویم درست است؟که مدام سرشان می‌رود توی گوشی که نه ببین باید ازینور برویم.این‌هایی که وقتی داری یک مشقی می‌نویسی و داری با خودت و ایده‌های خرانه ت حال می کنی می‌گویند مطمئنی این چیزی است که باید بنویسی؟این هایی که وقت آشپزی می آیند بالا سرت که الان میدانی چی داری درست می‌کنی؟


۸- دلم براش تنگ شده. دلم برای همیشه خواستنی بودنش تنگ شده. دلم برای بوسیدنش تنگ شده. دلم برای بودن باهاش تنگ شده,دلم برای تماشاش تنگ شده,دلم برای غرغرهاش, ناراحت بودناش ازم, با همه گرم بودنش, سازگار بودنش, دلم برای بوسیدنش تنگ شده..دلم براش تنگ شده آنقدر که دیگر دلتنگی نیست.اسم دیگری باید داشته باشد.


۹- می‌گوید دل که نیست. دریاست.راست می‌گوید. دلم می‌رود. هر روز.هر روز.

مخدری ترسناک



این:

پر بودن وقت یک جور مخدر است:  این پر بودن وقت تو حتما به خاطر این است که تقاضای زیادی برای وقت تو وجود دارد. وجود تقاضا برای وقتت هم حتما معنی اش این است زندگی تو الکی و بی حساب و کتاب نمی گذرد و پر از دستاورد است. خیلی راحت میشود پشت این مخدر سنگر گرفت و فراموش کرد که هر روز آدم چقدر بی خود و بی معنی است.


یا این یکی:

اخلاق کاری پروتستان پایه و اساس پیشرفت کشور های غربی است: اخلاقی ترین کار در این دنیا این است که ما کارمان را بهترین نحو ممکن انجام دهیم. معنویت و دین و هیپی گری و عرفان و امثال آن کسی را با اخلاق نمی کند بلکه فقط و فقط کار و تلاش و موفق شدن است که اخلاقی است و تو را قابل احترام می کند.


یا این:

می دونی چرا از آدم اینجا  تو غرب می پرسن آخر هفته چه کار کردی؟ می خوان ببین برای خودت زندگی داری یا وظیفه سرگرم کردن تو هم کامل می‌افتد گردن اونها.

 

و این:

ساز و کارهای فاسد معمولا یک شبه طی یک فرایند محیر العقول و خبیثانه خلق نمی شوند. بیشتر وقت ها تعداد زیادی تصمیم کوچک که هر کدامشان در موقعیت بخصوص خودش به نظر گزینه بهینه و قابل دفاع ترین انتخاب بوده پشت سر هم قطار می شوند و آخرش نتیجه میشود یک چیز ترسناک.