دوزاری زندگی

تو زندگی همیشه اتفاقات عجیب و غریب کمتر پیش میاد
و همیشه هم اون اتفاقات عجیب و غریب دقیقا
همونهایی هستند که انتظارشو هیچ وقت نداری
تو زندگی همیشه اتفاقات نادری که به راحتی می افته و بدون هیچ درد سری می افته
ازبد روزگار دقیقا همونهایی هستش که
در یک چشم بهم زدن عمه که هیچی خاله و بلکه مامان و خواهرتو به حجله می بره
دقیقا اون که همیشه نه تنها تخیلشو هم نمی کنی بلکه
هر وقت از نزدیکای خیالش هم که رد میشی ده بار وسط کشاله انگشت شصتتو گاز میگیری و هی میگی وای خدا اون روزو نیاره
اما این خدا انگار همیشه آرزوهای مارو از رو آینه می بینه
یا هیچ کاری نمی کنه یا اگه بخواد بکنه و سورپرایزت کنه دهنتو سرویس می کنه
راه دور نریم همین خود من فلک زده
من توی زندگی یک چیز ندارم آن یک چیز را هم گذاشته ام برای نداشتن
که هم فعلا همه تقصیرها را حواله اش کنم
هم خودم را گول زده باشم که زندگی آن روی قشنگش را گذاشته بعدتر ها یواشکی نشانم بدهد
اما این بعدها حالا کی باشه من نبیلم که ؟
همه اینها را گفتم تا اینکه بدانید و بفمید که
همه بد بختی های ما اول از اون چپ بینی خداست و بعد از دوزاری های زندگیمون
دوزاري من هم يك شب من و دوست كج تر از خودم را توي پيچ واپيچ جاده فشم غافلگير كرد
بعد با آب و تاب فهماندمان ديگر براي عوض شدن خيلي دير شده
نه يك روز دير و يك سال دير، خيلي ديرتر
عصبانیت ماراهم تا دید سریع همه تقصيرها را هم انداخت گردن بارباپاپا
همون بارباپاپایی كه تمام صبح هاي دراز دهه شصت، هی عوض شد و ما را با دهان نصفه باز فاكد آپ بار آورد
تا شديم هميني كه شديم
دوزاري من همه اين كارها را كه كرد خيلي آرام افتادو رفت
طوري كه نه ما از ايني كه هستيم كج تر شديم نه در و داف توي صندلی عقب از خواب پريدند
...

هیچ نظری موجود نیست: