سالها گذشته از آن روز هایی که همیشه برام سئوال بود چرا خانم معلم مشق هایم را خط می زند ؟یکبار هم که از او پرسیدم نگاهم کرد و گفت میفهمی پسر، میفهمی، و دو خط قرمز شتابزده کشید روی بابا نان داد و دو خط قرمز شتابزده هم کشید روی سارا انار ندارد و دو خط قرمز هم روی آن مرد آمد آن مرد در باران آمد .....
نمی دانم خانم مرعشی الان کجاست ؟
اما کاش ببینمش روزی باید ببینمش. ببینمش بگویم خانم! ما در این سی و چند سالگی هم هنوز پاسخ کودکانهترین سوالهامان را هم نگرفتهایم که چرا خط میزدید روی مشقهایی که مچ درد میگرفتیم بنویسیم، میخواستید یعنی یادمان بدهید مداد چطور دست میگیرند؟ اما که چه بنویسند؟ که باز که بیاید خط قرمز شتابزده بکشد روی آن نوشتهها و ما بمانیم و دردی که دیگر فقط مچ درد نیست. پسر آن روز هنوز نفهمیده اینها را اما مرد امروز که شاید قدش دوتای شماست فهمیده که چرا آن روز گفتید: میفهمی پسر میفهمی.
روی مشق عشق، همیشه خط سرخی هست حتی وقتی که آدمها برای این مشق میکنند که بفهمند مداد را چطور دست بگیرند.مشق امروز را نوشتهام. خودکار قرمز همراهتان هست خانم ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر