شکست
پایم
اینجا شکست و دلم آنجا کنار فنجان چای که با هم بودنمان را با یک چای شروع کردیم و یک پیراهن بنفش که من پوشیده بودم ، چای می خوردیم احمد وموبایل های با صدای گربه و اندامی که
گرم میشد به گرمای نگاه ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر