سال پیش درست همین روزها.
همین روزهای سرد و ابری براش نوشتم که این چه وضعیت خنده داریه که تو پروفایل نوشتی ؟
دختری داشت در سرزمین مجسمه ها ....
بعد همین جور بود و بود و بود تا رسیدیم به جایی که آنقدر گرم شد و همه چیز انگار روبه راه شد و هیچ ابری در آسمان نبود و شد نوروز !
حالا دیگر عطر یاسهای امین الدوله و صدای جیغ و داد بچههایی که تمام زمستان را خواب بودهاند تمام میدان سیا نا را پر کرده بود .
حالا دیگر ما در کوچه پس کوچههای قدیمی این شهر پرسه میزدیم و فکر میکردیم به حسهایی که خیلی داشتند پر رنگ و پر رنگ تر می شدند
حالا یکسال گذشته
هنوز کتاب "جورابهای صابر" را امضا شده نگه داشته ام
حالا دیگر یکسال است که به بیتفاوتی بیرحمانهای که همه بودنش را فرا گرفته عادت کرده ام .
به اشتیاقی که در میان نبود.
به عادتهایی که عادت کرده بودم
به اینکه آره بهترین نام برای من همان "رضا همراز " بوده است و بس !
همین روزهای سرد و ابری براش نوشتم که این چه وضعیت خنده داریه که تو پروفایل نوشتی ؟
دختری داشت در سرزمین مجسمه ها ....
بعد همین جور بود و بود و بود تا رسیدیم به جایی که آنقدر گرم شد و همه چیز انگار روبه راه شد و هیچ ابری در آسمان نبود و شد نوروز !
حالا دیگر عطر یاسهای امین الدوله و صدای جیغ و داد بچههایی که تمام زمستان را خواب بودهاند تمام میدان سیا نا را پر کرده بود .
حالا دیگر ما در کوچه پس کوچههای قدیمی این شهر پرسه میزدیم و فکر میکردیم به حسهایی که خیلی داشتند پر رنگ و پر رنگ تر می شدند
حالا یکسال گذشته
هنوز کتاب "جورابهای صابر" را امضا شده نگه داشته ام
حالا دیگر یکسال است که به بیتفاوتی بیرحمانهای که همه بودنش را فرا گرفته عادت کرده ام .
به اشتیاقی که در میان نبود.
به عادتهایی که عادت کرده بودم
به اینکه آره بهترین نام برای من همان "رضا همراز " بوده است و بس !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر