انگشت کوچک دست چپم

انگشت کوچک دست چپم مدتی است خوابیده
انگشت کوچک دست چپم حس ندارد
صدایش می کنم نمی شنود
فشارش می دهم نمی فهمد
حرصم که میگیرد با سوزن می افتم به جانش
چیزی نمی گوید و فقط گریه می کند
سرخ سرخ
انگشت کوچک دست چپم مدتی است با من قهر کرده
هرچه به او می گویم آخر چه مرگت هست هیچ نمی گوید
و من هم به او لج می کنم
و
خوابم می برد 

۴ نظر:

ملودی گفت...

خیلی قشنگ بود استاد
عاشق این استعاره های ته دیگم

ناشناس گفت...

دلم گرفت امير فرشاد

چیزی نمی گوید و فقط گریه می کند...

ناشناس گفت...

انگشتت می دونه چشه تو زبونش را نمی فهمی برو دکتر برات ترجمه کنه

ناشناس گفت...

ای من قربون انگشت کوچیک دستت انگشت بزرگ پات بشم راحت شم که به تو لج نکنن به من لج کنن.