یه جایی تو این فیلم در یکی از صبحهای سرد زمستان که دقیق معلوم نیست دم
غروب است یا کله سحر و فقط و فقط و آفتاب نیمه جونی هم برای خالی نبودن عریضه اون گوشه ها پیداس بانو مریل استریپ در حالی که لبخند نصفه و نیمه و نگاه منتظرش همراهش
هست یک دسته بزرگ گلهای رنگ به رنگ و جورواجور بدون نظم و از اون خنزر پنزرهایی که
یادمه گل فروشهای ایرانی عادت داشتند تو دسته گلهاشون بگذارند گرفته بر بغل و از
یک آسانسور قدیمی تا میاد وارد خانهاش بشه و در را باز کند آقا اد هریس این عاشق قدیمی،
این سالیان منتظر به یکباره از تاریکی راهرو هویدا میشود و میپرسد
?Mrs.
Dalloway! It's you
که بانو میگوید :
yes.
It's me
اون لحظه، اون صدای مریل، اون لبخند، اون گلها و نگاه مریل به اد فقط
همون نگاه به نظرم همه فیلم بود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر