خود خودم

عصرها جلو تو فیلمهای ژیژک و سیمون دوبوار ميبينم و فرهيخته بازی در می آورم و هی جزوه نوشتهای دوران دانشکده سینما رو رو برات بلغور می کنم اما شبها تو میری می خوابی و من پسته های توی آجيل را جدا ميکنم و فيلمهای بکش بکش ميبينم.! احساس می کنم دارم پوست می اندازم .
پی نوشت : ندارد ! نه یعنی یادم رفت

هیچ نظری موجود نیست: