تی تی

میخواستم لجشو در بیارم برای همین زبانم را مثل چوب پنبه کردم توي لوله تفنگي که گذاشته بود توي دهنم و می گفت صدات در نیاد
روح مادر بزرگ نشسته بود لب ديوار کاخ دادگستری تا با هم برويم جايي توي دادگاه غیر علنی پيدا کنيم
بعدا بهم گفت وقتی که آن پاتروله آمد وآوردنت ، نشناختمت اول
از پشت گوشی گفتم: چادر که میپوشی قد بلندتر به نظر ميرسی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

وای خدا که چقدر من از اسم تی تی متنفرم. یک آدمه عوضی‌ با این اسم تو زندگی‌ من سبز شد، و کلی‌ بعدش...............