کلاسور جلد کرده بنفش

خواب ديدم 75سال گذشته و من هنوز هستم
اون دختره هم که هر روز می دیدمش با ناز و اطوار می رفت دبیرستان دخترونه ته خیابون یخچال هم هنوز زنده اس
جالب اینکه هنوز اون لباسهارو می پوشه و هنوزم کلاسورش تو بغلشه
بعد تو خواب می گفتم نه بابا خوابی این جعلیه
انگار دختر و پسرهاي هر نسل را جايي ديگر براي هم ساخته اند و ول كرده اند توي اين دنيا، گفته اند مثلا از متولدين فلان تا فلان اینجا مال شما و بالعکس !
آنقدر هم كامل اين كار را كرده اند كه نگو
و یکهوتو همون خواب لعنتی دوباره خون دماغ شدم و سرم و گردنم درد گرفت از خواب پریدم و با خودم فکر کردم اين پرستاره است كه باعث میشه هر دو سه هفته یکبار گردنم عود کنه و من را آن طرفها میکشونه يا عشق به زندگی و اين مزخرفات
یا نه واقعا این مریضی بی دردمون من باعث این فکراس
...
كاغذ را كه داد دستم،ديدم 75 سال قبل كسي هول هولكي نوشته: تونل ها را شايد کنده اند برای اين که سر هر کدامشان فکر کنی آن يکی سرش چه جور جايی ميتواند باشد
و بعد آخرش این جمله خط خورده که تونل ها را كنده اند براي خلوت من و تو لای لونه های خفاش
...
بيدار كردنم با آن زنگ مسخره اي كه گذاشته روي گوشي بس نيست تازه جيغ هم ميزند كه دستور جلسه عصر را گذاشته زير آهن رباي ساعت روي در يخچال
َخر!

هیچ نظری موجود نیست: