توی این همه جارو جنجال این روزها ، توی این همه خبر و بی خبری ، توی این همه سر و صدا و شلوغی، صداهایی هستند که آنها را بیشتر از بقیه میشنوم.
یعنی میخواهم بگویم محال ممکن است که حتا وقتی دنیا هم بشود آوار ِ صدا و همهمهها و رو سرم خراب بشه اونجوری که عین خیلی وقتها یکهو گوشم سوت بکشه و نمی دونم واقعا اون موقع چیزی میشنوم یا نمی شنوم یا طوری که انگار با میخ و یا همچو چیزی روی اعصابت خط یا شونه میکشند و تا مرز جنون میبرندت، باز میتوانی بشنویشان.
یعنی یک جوری جذبشان میشوی که انگار یکهو دنیا خاموش و تاریک میشود و نوری تو را به منبع صدا وصل میکند. مثل اون تئاترها که همه جاه سیاه و تاریکه و تو فقط یه نور می بینی از بالا و یه بازیگر !
خلاصه اگه همه اینا بشه من باز دو تا صدا رو دوست دارم و همیشه عاشقشم ! یکیشان صدای شاتر دوربین است. که هنوز هم تا این سن نفهمیدهام دقیقا چه میگوید. مثلا میگوید کلیک یا چلیک یا چه. آهنگ صدایش همین است البته دوربین هم دوربین قدیمی ها با اون فیلمهای واقعا دوست داشتنی اش و صدای بحالش ولی همین صدای دوربینهای دیجیتال هم همونه چلیک !صدای بعدی همین «ی» است ! که هم زیباست هم خوش صدا و هم نوشتنش قشنگه !
و آخریش هم صدای قلم درشتی است که دارد کلمهای روی کاغذ مینویسد. مثلا وقتی بخواهد سین را بدون دندانه و کشیده بنویسد، وقتی مرکب گیج میشود یا رویش کم میشود.
اگه مرغ آمین از این ورا الان رد می شد دلم می خواست منو ببره به هیجده سال پیش و اون بیاد بشینه جلوم برام خط بنویسه و منم با اون دوربین زنیط ازش عکس بندازم چلیک چلیک اونم نگام کنه و بگه ی ی ی ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر