لذت












همه شما حتما تا بحال سفر کردید و حتما در کناره های جاده ، تو پارکینگ پمپ بنزینها و هر جایی که بشه کنار جاده توقف کرد ماشینهایی را دیدید که توقف کرده اند و کاپوت رو زدند بالا و راننده هاشون تا کمر خم شدند و سرشون کردند توش !
همه شما حتما تریلی ها و کامیونهارا دیدید که خراب شدند و راننده هاشون با دست و سر و صورت روغنی دارند بهشون ورمیرند ! یه اصطلاحی دارند راننده های جاده که میگن فلانی راننده دیزله ، این یعنی دیگه خیلی کارش درسته و آخر این حرفه هست !
یکهو می بینی طرف که بقول اونها دیزله همون لب جاده و تو دل بیابون موتور تریلی رو آورده پائین و دل و قلوه موتور رو ریخته بیرون درست عین پازل و اون لگوهایی که همه ما تو بچه گی باهاشون بازی میکردیم  داره موتور تریلی رو سرهم می کنه !
این دیزل رو همین جا داشته باشید تا بعدا بهش برسیم .
همه شما بلا استثنا تا حالا حتما سر و صورتتون جوش زده مخصوصا تو دوران بلوغ که دیگه صورت آدم کلکسیون جوش هست ، شاید بعضی از شما هم مثل من یکی از سرگرمی هاتون ور رفتن به این جوشها باشه ، دیدید جوش که میزنه بیرون اول هی نگاش می کنید و بعد می خارونیدش ، همون موقع که دارید می خارونیدش یه درد همراه با لذتی داره که نگو !
هی می خارونیش ، هی می خارونیش ...
اونقدر می خارونیش تا اینکه خلاصه قرمز میشه و آخرش هم زخم میشه ! ، وقتی که زخم شد دیگه نمی خارونیش فقط هی میری جلوی آینه نگاش می کنی ولی چون اون درده زیر پوستت مزه کرده هی یواشکی طوری که انگار نمیخوای اون زخمه بفهمه با لبه های زخم ور میری و باز نگاه میکنی ، تا اینکه کم کم زخم خوب میشه ، تا زخمه داره خوب میشه باز دوباره وسوسه میشی و دوباره شروع میکنی به خاروندنش !
اما ، اما این دفعه یه طوری میخارونیش که دیگه زخم نشه و فقط اون درده که یه کیفی هم داره رو داشته باشی .
آخ آخ که این دوره آخریه که هم می خارونی  و هم نمی خارونی چه دورانیه باید اهلش باشی تا بفهمی چی میگم !
اون دیزله و این دوره آخریه جوش هر دوشون ته ته فوت و فن هستند ، یه اصطلاحی دیگه هم هست که خوب تهرونیهای قدیمی می گفتند وقتی می خواستند بگن فلانی ختم ماجراست بدون اینکه اصلا بخواهند فحشی بدن و یا خدای ناکرده نظری به خواهر طرف داشته باشند می گفتند "فلانی خیلی خار... است" که بماند حالا این !
همه اینها را گفتم تا برسم به لذت !
آره لذت ، هم اون راننده تریلیه که با اون شلوار کردی گل و گشادش و زیر پیرهنی خیس عرق و چرب و چیلی و سیاهش داره از همه جاش زیر اون آفتاب لب جاده تو دل بیابون جون می کنه و گیربکس و میل لنگ تریلی رو زیر و رو می کنه هم اون پسر یا دختره شیتان پتانه که نشسته جلوی آینه و داره عمل جراحی تک نفره شو انجام میده در عین حالی که زور می زنن و درد می کشن و هی آچارنمره بیست و دو رو ومی زارن زمین و آچار فرانسه رو برمی دارن ، هی موچین رو می زاره زمین و دستمال کاغذی و پنبه رو میذاره روش ، هی با چکش می زنه رو سیلندر و هی با سوزن با نوک جوش ور میره در حالی که در جدی ترین پوزیشن زندگیشون ظاهرا هستند دارند با درد با زندگی با این دنیا و چیزهایی که نا شناخته هستند حال می کنند و لذت می برند و دست آخر اون یکی کارش که تموم میشه می شینه پشت رل و استارت می زنه و از این گردنه به اون گردنه می تازه و هی فرمون گنده روتو دستاش می چرخونه و ته دلش آرزوی یه خرابی دیگه رو داره که به خودش و دنیاش تو دهنی بزنه که آره داداش ما ختم خار... هستیم و دیزلیم و کارمون رو خوب بلدیم و این یکی هم ته ماجراش اینه که تو کشوش میگرده الکلی چسبی ، پنبه ای چیزی پیدا می کنه و فشارش میده رو جوش و همون جوری که مثلا کار کاملا تخصصی اش تموم شده و با یه دستش داره جوشو فشار میده با اون یکی دستش پوست صورت و گردن و بازوهاشو زیر دستش می جوره که شکار دیگه ای پیدا کنه !
ته ته ته همه اینا یه چیزه لذت !
حالا تو بگو نه لذت نیست دیوانگی است ، کار و تلاش و... یا هر چیز و کوفت دیگر !
اما من میگم همه این شلینگ تخته انداختن ها برا اینه که اون لذته که همه آدمها در به درش هستند تو زندگیهامون گم شده و ما دربدرش شدیم و خلاصه هیچی سرجای خودش نیست و از قدیم هم گفتند احتیاج لامصب ، مادر اختراع هست ! حالا اینکه پیداش می کنیم یا نه اون حرف دیگه ای هست !
حالا اینکه برای این لذت هی اسم و رسم و کلاه شرعی می تراشیم هم چیز دیگه ! طرف عشق کشتن داره اسمشو میذاره منافع ملی و میره یه میلیون نفرو تو جنگ می کشه اون یکی عشق لت و پارکردن داره اسمشو میذاره بوکس یا شکار !
همه اینها لذت است ، لذتی که تو جای خودش نداشتیم و حالا داریم با آچار فرانسه و موچین و پنجه بوکس و چاقو ضامن دار و آرپی جی و توپ و خمپاره جبرانش می کنیم ! که شب که میشه و ولو میشیم تو رختخواب و داریم ابروهامونو می خارونیم زیر لب با خودمون یا بغل دستیمون زمزمه کنیم که عجب کاری کردم !
 وای چه جوشی بود ، دیدی چه جوری حقشو گذاشتم کف دستش وهارت و پورت ...

۲ نظر:

مسرت گفت...

خیلی باحال بود خیلی

فریبا گفت...

من از این استعاره های تو واقعا لذت می برم و خیلی زیبا اشاراه می کنی اینجا رو همیشه می خونم و دوست دارم