همه را دیوانه کرده بود ازبس که التماس و گریه کرده که بود که بفرستنش
خط مقدم ! آخر سر مرتضی خانجانی فرمانده گردان کمیل موافقت کرده بود که بسیم چی گردان
شود .
بیسیم چی که شده بود دیگر ساکت شده بود ، از یک هفته قبل از عملیات بیت
المقدس پنج ، روزه بود و فقط گریه می کرد.
شب دوم عملیات دیدمش همه پناه گرفتند و خوابیده بودند روی زمین بیسیم روی کولش نبود فکر کردم تو سربالای های کوه و تپههای کله قندی خسته شده و یا از ترس آن را انداخته زمین زدم توی سرش و گفتم: بیسیم رو چیکار کردی ؟ نگاهم کرد و با دست زیر بدنش را نشان داد و گفت: « اگه من ترکش بخورم یکی دیگه بیسیم رو بر می داره ، ولی اگه بیسیم ترکش بخوره عملیات خراب می شه !
شب دوم عملیات دیدمش همه پناه گرفتند و خوابیده بودند روی زمین بیسیم روی کولش نبود فکر کردم تو سربالای های کوه و تپههای کله قندی خسته شده و یا از ترس آن را انداخته زمین زدم توی سرش و گفتم: بیسیم رو چیکار کردی ؟ نگاهم کرد و با دست زیر بدنش را نشان داد و گفت: « اگه من ترکش بخورم یکی دیگه بیسیم رو بر می داره ، ولی اگه بیسیم ترکش بخوره عملیات خراب می شه !
نگاش کردم فقط و به حالش غبطه خوردم
....
شهید مفقودالاثر احمد حلمی
تولد: ۱۳۵۵
شهادت:۱۳۶۷
۱ نظر:
روحش شاد و یادش گرامی
ارسال یک نظر